تا حالا شده بیخیال هرچی که هس ونیست دلت بخواد  چند روز گم و گور شی ؟

یه روزی که شاید خیلی هم دیر نباشه و اصلا همین امروز باشه

دلت بخواد پاشی,حاضر شی, بدون هدف,بدون مقصد راه ییفتی تو خیابونا بین مردمی که نمیشناسنت

نه براشون مهمی .بری .انقد بری که ببینی سر از ایستگاه مترو در اوردی

یلیط بخری و توی ایستگاه , بین همه ی شلوغیایی که هول میزنن برای رسیدن به مقصد,

آروم و بی هیچ دغدغه ای خودتو به انتهای قطار برسونی و بشینی

پلک ببندی و بی توجه به هرچی که هست و نیست پیاده بشی و قدم بزنی.

گم شی توی خیابونا ,با گوشی خاموشی که دوست داری آدمای پشتش کمی نگرانت بشن.

دوست داری قدر بودنتو بدونن و دنیای بدون تو رو شده واسه چند ساعت تجربه کنن و جون بدن

از نبودنت تو نگرانیاشون,بفهمن که شاید نبودنت به چشم نمیاداما حیاتیه.یه روز ممکنه پاشن و

ببینن که دیگه نیستی دیگه بریدی از دنیا و آدماش.آدمایید که تا از دستت ندن,نمیفهمن کی بودی

و جایگاهت چقد براشون مهم بوده

آدمایی که:)

شمیم حیدری

  


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها